محل تبلیغات شما

بزرگ بود واز اهالی امروز بود

وبا تمام افق های باز نسبت داشت

ولحن آب و زمین را چه خوب می فهمید

صداش به شکل حزن پریشان واقعیت بود

وپلکهاش مسیر سبز عناصر را به ما نشان داد

و دستهاش هوای صاف صداقت را ورق زد

ومهربانی را به سمت ما کوچاند

به شکل خلوت خود بود

وعاشقانه ترین انهنای وقت خودش را برای آینه تفسیر کرد

و او به شیوه ی باران پر از طراوت تکرار بود

و او به سبک درخت میان عافیت نورمنتشر می شد ،

همیشه کودکی باد را صدا می کرد

همیشه رشته صحبت رابه چفت آب گره می زد

برای ما یک شب سجود سبز محبت راچنان صریح ادا کرد

که ما به عاطفه سطح خاک دست کشیدیم

و مثل لحجه یک سطل آب تازه شدیم

و بارها دیدیم که با چقدرسبد برای چیدن یک خوشه بشارت رفت

ولی نشد که روبه روی وضوح کبوتران بنشیند

و رفت تا لب هیچ و پشت حوصله ی نورها دراز کشید

و هیچ فکر نکرد که ما میان پریشانی تلفظ درها

برای خوردن یک سیب چقدر تنها ماندیم

 

برای کسی که دیگر نیست...

واپسین لحظات غفلت

یک ,آب ,شکل ,رفت ,میان ,ی ,او به ,و او ,را به ,که ما ,به شکل

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Ernest's blog Brenda's blog السلام علیک یا فاطمه الزهراء سلام الله علیها اکیپ ادیتورا جراحی بینی ، جراحی سینه، جراحی زیبایی ، جراحی شکم ، جراحی زنان، جراحی پلک، جراحی صورت، جراحی فک، جراحی گوش نماز اوج بندگی کسب درامد از اینترنت و نکات پشت پرده flagarilan Clyde's receptions CRAZY LIFE ♥